No hail,
No fail,
No death,
It s squeak from FIRE...
Ashes&Ashes

تگرگی نیست،
مرگی نیست،
صدایی گرشنیدی...
فریاد است، از درون آتش سوزان...
خاکستر، خاکستر، خاکستر

Before begin to read...

If you want to read this blog you should read carefully this page.
This page is about scientific thought.
Who is wise? & what is the wisdom?
http://scientific-thought.blogspot.com/2011/02/scientific-thought-wisdom-wise.html

بی حجاب مسلمان نیست




- فرض؛
خدا وجود دارد.
اسلام هم دین است.

- فرض؛
فردی خداپرست است.
مسلمان است.

چگونه یک فرد را از مکتبی می دانیم؟
(در حالت کلی از گروهی که نامی از آن گروه بر آن فرد گذاشته شود مثل اینکه بگوییم به شخصی ملی گرا یا مسیحی یا ...)
هرکس که بخواهد وارد مکتبی شود باید اساس نامه، مرام نامه، احکام و قوانین، نوع اندیشه کردن و ... آن مکتب را بپذیرد و به آن پایبند باشد تا عضو آن مکتب قرار گیرد. (در حالت کلی فرقی نمی کند بین مکاتب عرفانی و فلسفی و یا حزب های سیاسی و ...)

تذکر: پذیرفتن و پایبند بودن(اجرا کردن) قوانین و شرایط مکتب باهم و جدایی ناپذیر است.

چنین چیزی را حتی در مورد سازمان های خاص هم می توان مشاهده کرد.
برای مثال پزشک و وکیل پیش از شروع کارشان سوگند نامه ای را می خوانند تا به مرام و مسلک و ... حقیقی ِ حرفه ی خود پایبند بمانند. زمانی که پزشکی یا وکیلی تخلفی انجام دهد او را مجازات می کنند و اگر در همان مرحله ی نخست دلیل هایی کافی موجود باشد – به ویژه در مورد عمدی بودن تخلف و گناه – عنوان پزشک یا وکیل را از او می گیرند. این کار را برای اعضای پارلمان و مجلس و رییس جمهور و وزیرها و ... در تمام کشورها اجرا می شود. تا آنها را پایبند به معیاری کنند تا سروسامان بگیرد نوع فعالیت شان.
هرکدام هم اگر کژ روی داشته باشند پس تذکرهایی، اگر درست نشود، عزل می شود.
وهیچ یک ازین از پزشک تا سیاست مداران نمی توانند ادعا کنند که ما به قوانین احترام می گذاریم و این حزب یا مکتب یا حرفه را دوست داریم، ولی برخی از قوانین آن را اجرا نمی کنیم.
به راحتی این پرسش مطرح می شود که؛
- شما چگونه خود را دوست دار می خوانید در صورتی که ارزشی برای قوانین آن نمی دانید.
اگر شما دوست داشته باشید، حتی به حکم علاقه ی عاطفی باز هم راضی نمی شوید قوانین مکتب را پایمال کنید.
چه رسد به آنکه عقل و منطق هم پیش آید.

براساس فرض های نخستین فردی را درنظر گرفتیم که خداپرست و مسلمان است.
یعنی اساس نامه و مرام نامه و ... و قوانین و احکام این مکتب را پذیرفته است.
در نتیجه باید پایبند به قوانین مکتبی که خود را از آن می داند باشد.
باید اجرا کند تمام آنچه را از او درین مکتب خواسته شده است.
دروغ نگفتن، نماز خواندن، نخوردن چیزهایی که ممنوع(حرام) اعلام شده است، رعایت پوشش هایی(حجاب) که دستور داده شده است، رابطه ی جنسی برقرار نکردن با جنس موافق، برقرار نکردن رابطه ی جنسی با جنس مخالف پیش از اجرا و رعایت شرایط و احکام دستور داده شده، غیبت نکردن، گوش نسپاردن به صداهایی که معیارهای این مکتب آنها را نادرست می داند، نگاه ننداختن به آنچه ممنوع شده است(بدن و ... از زنان و مردانی که براساس قوانین نامحرم خوانده می شوند.)، برقرار نکردن رابطه ی دوستی و ... با جنس مخالف، ...
(چون این وبگاه ویژه ی هیچ مکتبی نیست، بدین جهت به بیان کلیات بسنده می کند.)

خیلی واضح است همانند تمام مکاتب و حزب ها و مسلک های دیگر زمانی که شخصی مسلمان نام گرفته، خلاف آنچه از او خواسته شده است عمل کند یا به آنچه باید عمل کند، بی اعتنایی کند باید مجازات شود و پس از اینکه مجازات و تذکر چنین برای چنین فردی سبب نشد تا به راه مکتب برگردد او را طرد می کنند.(وبسیار منطقی است که هر مکتب در مورد افراد طرد شده قوانینی خاص داشته باشد. ممکن است حتی سازمانی کارمند متخلف خود را پس از اخراج نابود کند.)
- فردی که نخست خود را از مکتبی می داند تنها درصورتی که اعلام کند دیگر از آن مکتب پیروی نمی کند می تواند قواین آن را اجرا نکند. پیش ازین مجبور به اجرا است. پس از آن باید رییس های هرمکتب تصمیم بگیرند با چنین فردی چگونه رفتار کند.

برای مثال.
فردی از نسل مونث خود را خداپرست و مسلمان می داند و با چنین عنوان دیگران هم او را می شناسند.
ولی این فرد قوانین نوع پوشش و ارتباط با نسل مخالف را رعایت نمی کند.
دوجا در کتاب مسلمان ها، قرآن، بسیار واضح و روشن بیان می شود که دختران و زنانی که خود را مسلمان می دانند و از ایمان آورندگان هستند باید بدن و موی سر خود را از آن کسانی که نامحرم خوانده می شود، بپوشانند. باحدودی معین. ونیز در دوجا روشن بیان می کند نباید با نامحرم ها رابطه ی دوستی داشته باشید.
سوره ی زنان(النسا)، سفره(المائده)، نور، احزاب این دو حکم را بسیار واضح بیان کرده اند.

حال نابخردی جامعه را مشاهده کنید.
که به راحتی تمام قوانین و اصل ها و چیزهای بدیهی در مورد مکتب و عضو بودن و طرد شدن را زیرپا می گذارد بی آنکه کسی، کسی دیگر را روشن کند.

دختران و پسران به راحتی رابطه ی دوستی برقرار می کنند(رابطه ی جنسی بماند.) و خود را همچنان مسلمان می دانند.

دختران به راحتی با پوششی غیر قوانین و معیارهای مکتبی به آن نام گرفته اند لباس می پوشند و خود را همچنان مسلمان می دانند.
بماند که آنچنان این نابخردی شدید است که حتی در مراسم و آیین های اسلامی هم شرکت می کنند.
به عنوان مثال ممکن است با دوست ِ پسر خود به مسجد هم بروند.

دخترانی بدون حجاب اسلامی حتی خود را عاشق پیشوایان خود نیز می دانند. به عنوان مثال برای پیشوای سوم خود، حسین بن علی، شمع هم روشن می کنند و شاید در برای عزای اوست که موهای سیاه خود را به عنوان نماد عزا بیرون می اندازند.

پسری خود را مسلمان می داند در صورتی که دانلود از نت و بلوتوث از موبایلش همواره با عنوان سکس است.
واین پسر شاید در عزاداری ها خود را از دیگران محکم تر بزند. البته اگر با دوست ِ دختر خود در مراسم شرکت نکرده باشد.

نماز هم نمی خوانند، در برخی شرایط دروغ هم می گویند بعد مصلحت اندیش می شوند، کلاه برداری های شان نام کار اقتصادی می گیرد، هرگندی که می زنند و به هرمیزان که دورتر از معیار مکتب می شوند روشنفکر تر می شوند. فکری روشن که آنقدر نادان است که بدیهیات را هم نمی تواند بفهمد.

این افراد دل پاک هستند.
عبارتی که در هیچ منطقی نمی گنجد.
یعنی به طور دقیق در تناقض آشکار با تمام بدیهیات و اصل های عضویت در مکتب ها و مسلک ها است.
اینکه بگوید من از این مکتب هستم و رییس مکتب را نیز دوست دارم، ولی قوانین را اجرا نمی کنم.
این تناقض نشان از بی خردی جامعه دارد که چنین افرادی را در خود جای داده است.
تذکر: این نوشتار هیچ جانب داری از دین ها و مکاتب خاص ندارد.(هرچند شاید چنین به نظر رسد که جانب داری از اسلام شده است.) این نوشتار براساس منطق و بدیهیات نوشته شده است و براساس هیچ حکمی از هیچ مکتبی نیست.

خرد داند|


دخترها نمی توانند بگویند ما حجاب نمی خواهیم، مردها شهوتران نباشند... این استدلال و منطق نیست بلکه لج بازی با طبیعت است.