وطن چیست؟
مختصاتی که فرد در آن متولد می شود یا مختصاتی که اجدادش در آن می زیسته اند.
حال عشق ورزیدن به یک مختصات چه منطقی و چه دلیل دارد؟
دلیل عشق ورزیدن به یک مختصات جغرافیایی این است که ما در آن متولد شده ایم.
مسئله این است که این برتری نمی آورد.
مختصات ایران.
مختصات زیمباوه.
مختصات آلمان.
مختصات انگلستان.
مختصات روسیه.
مختصات آمریکا.
و ............................
نادانی آنجااست که هرکدام ازین وطن ها برای آنها که درآن متولد می شوند برتر است.
نژاد سفید – نژاد سیاه – نژاد عرب – نژاد پارس – نژاد ژرمن – نژاد ...
اگر فردی بی دین یا بی خدا باشد.
اگر فردی ماده گرا باشد.
درین صورت خاک، خاک است.
زمین، زمین است.
دیگر مختصه های متفاوت برایش نباید فرقی کند. چون این حکم ِ منطق ِ ماده گرایی است.
همانطور که برخی ماده گرا می گویند پس از مردن ما را تکه تکه کنید و در طبیعت رها کنید.
نابخردی اینجا بیش تر نمایان می شود که بیش تر افراد بی دین ادعای وطن پرستی می کنند.
ادعای فرهنگ پیشینیان و پدران پارس.
اگر فردی خداپرست و دین دار باشد.
درین صورت زمین، زمین است.
دیگر مختصات نباید فرقی کند ازین جهت که همه عالم هستی ملک خدااست.
پس فرقی نمی کند مختصات چه باشد مهم این است که خدا هست.
البته اگر مسلمان باشد که به طور کامل وطن پرستی برایش معنا نخواهد داشت که خدا در قرآن می گوید سیر کنید در زمین ِ خدا و هرجا خواستید زندگی کنید.
کشوری را دوست داشته باشید.
برای عشق نسار کنید.
برای یک بی جان > وطن می شود بت.
عشق ورزیدن بی معنی است برای وطن.
خاکی که بخواهید چند دهه بر رویش راه بروید و زندگی کنید.
وطن پرستی چه برای بی خدا، چه خداپرست نادانی است.
وطن پرستی و ارزش نهادن برای یک بی جان ژاژ است. بیهوده.
(ژاژ=پوچ – ژاژیسم=پوچ گرایی=نهیلیسم)
خرد داند|
