No hail,
No fail,
No death,
It s squeak from FIRE...
Ashes&Ashes

تگرگی نیست،
مرگی نیست،
صدایی گرشنیدی...
فریاد است، از درون آتش سوزان...
خاکستر، خاکستر، خاکستر

Before begin to read...

If you want to read this blog you should read carefully this page.
This page is about scientific thought.
Who is wise? & what is the wisdom?
http://scientific-thought.blogspot.com/2011/02/scientific-thought-wisdom-wise.html

فرهنگ ِ ایرانی – منطق


گرامی داشت روزهایی از سال زمانی که زمین در مدارش در مختصاتی قرار می گیرد و انجام کارهایی ویژه برای آن روزها!
همانند نوروز، یلدا، مهرگان، چهارشنبه سوری ،سپندارمذگان ...

نخست از نظرگاه بی خدایی و ماده گرایی.
اگر فردی در زندگی اش چیزی به نام ارزش های الهی نباشد و براساس منطقی ماده گرا باهرچیز برخورد کند آیا باید برای چنین روزهایی از سال جشن برپا کند؟
البته که خیر.
چراکه منطق ماده گرا هرسال نقطه ی تکراریی از مختصات مدار و محور زمین برایش جذابیت ندارد ازیراک حدود پنج میلیارد سال است که چنین مختصاتی تکرار می شود...
پس بایستی نیست که بخواهد هرسال عملی تکراری انجام دهد.
درصورتی که پارسی گرایان مخالف ِ دین این مراسم پیشینان ِ سه هزار سال پیش خود را دقیق تر و بیش تر انجام می دهند و تنها چیزی که ناپیدااست منطق است.
که اگر ارزش های الهی نیست و ماده گرایی است پس چرا براساس منطق ماده گرایی رفتار نمی شود؟
و این چنین کارهایی متضاد انجام می دهند.
چه بایستی است برای اینکه هرفردی برای خود ارزشی تعریف کند و به آن پایبند باشد؟!

و اما بعد...
نظرگاه خداپرستی.
فردی که معتقد به اندیشه ها و ارزش های اسلامی خود را می داند و البته مراسم ایرانی را نیز پایبند است و انجام می دهد همانند همان بی خدای ماده گرای وطن پرست!
بین اساس اندیشه ی این دو نظرگاه هیچ اشتراکی نیست ولی کارهایی مشترک انجام می دهند!
این یعنی یکی ازین گروهی که خود را پابند به اندیشه ای می دانند مشکلی هست و یکی ازین افراد دروغ می گوید.
اگر فردی متدین باشد و اندیشه ای جدا ازین مادیات داشته باشد (البته نه به این معنی که ترک کننده ی دنیا باشد) و ادعا می کند برای ارزش های دینی جان می دهد چرا باید همانند برگزار کردن جشن های دینی، جشن های غیر دینی و مادی نیز برگزار کند؟
برای اینکه دقیق منظور این جستار را متوجه شوید، این جستار را بخوانید؛

و این کارهای متضاد و بی منطق چیزی نیست جز اینکه اندیشه ای مبنا قرار نگرفته است.
اینکه بی دینی برای خود ارزشی تعریف کند و بهانه را میهن قرار دهد و اندیشه نکند چه بایستی است برای اینکه ارزشی باشد و دینداری که اندیشه نکند رسوم وطنی و قومی و قبیله ای چه مبنای دینیی می تواند داشته باشد و بیخود و بیهوده از روی آتش بپرد! و بهانه ای برای اینکه سرخوشی کنند و ساعتی از اندیشه کردن رها شوند 
- همان کاری که هیچگاه انجام نمی دهند...
شبی را خوش اند برای یلدا، روزهایی را خوش اند برای نوروز، می ر قصند و پرند از روی آتش و همین افراد به دور آتش چرخیدن سرخ پوستان می خندند...
کارهایی که هیچ منطقی ندارد و هرچه هست برای توجیه است...
وقتی برق قطع می شود و خاموش می آید و پس از اینکه خاموشی می رود و روشنی می آید درود می فرستند برپیامبر اسلام و خاندانش و اینگونه توجیه می کنندکه؛
پارس ها چون در باستان به آتش احترام می گذاشتند(می پرستیدند) و حال هم که مسلمان شده اند رسم پیش از اسلام و پس از اسلام را به طور غیر منطقی درکنار هم قرار می دهند... روشنایی ِ لامپ را در سده ی بیست و یک و آتش پرستی پیشینیان در سه هزار سال پیش و بعد درود فرستادن به پیامبر ِ اسلام ...
و این کارها منطقی ندارد و اندیشه ای ندارد جز اینکه همواره انسان هایی بی خرد می خواهند از اندیشه کردن فرار کنند.

گویند کمترین تحریری از یک زندگانی؛ آب، نان، آواز.
آب و نان برای خوردن و آواز هم برای تفریح است... دگر جایی برای اندیشه کردن نمی ماند! 
پس گوهر اندیشه در زندگانی ِ حیوانی مردمان جایی ندارد.

خرد داند |

-----

حکایت شده که منصور به سوی امام کاظم علیه السلام فرستاد تا در روز نوروز برای تهنیت جلوس کند و آنچه بسوی او حمل می شد، بگیرد. حضرت فرمود من اخبار جدم رسول خدا را بررسی کردم و در آنها برای این عید خبری نیافتم و این سنت ایرانیان است که اسلام آنرا محو کرده است و به خدا پناه می برم که چیزی را که اسلام محو کرده احیاء کنم. منصور در پاسخ گفت: ما این کار را برای اداره (سرگرمی) لشکریان انجام می دهیم و تو را به خدای بزرگ سوگند می دهم که در این مجلس بنشینی و آنگاه حضرت نشست.

المناقب ج 4 ص319